Maziyar Yf's Reviews > قلبی به این سپیدی

کتاب قلبی به این سپیدی نوشته خاویر ماریاس نویسنده اسپانیایی بر پایه یک راز و تلاش راوی نه چندان کنجکاو داستان برای کشف آن نوشته شده است ، خوان راوی کتاب فردی ایست که علاقه چندانی به شنیدن راز و یا کشف آن ندارد ، او همواره روایتگر بوده و داستان را نه الزاما به گونه درست آن ، بلکه از دید خود تعریف می کند . زاویه دید خوان به داستان است که تقریبا به همه ابعاد آن حالتی رمز آلوده داده و ذهن خواننده را درگیر یافتن پاسخی برای آن می کند .
خواننده در درازای داستان با چهار راز یا ابهام روبرو می شود: ماجرای ازدواج های پدر خوان ، مردی که لوئیزا همسر خوان را دید می زند ، داستانی که در هتلی در هاوانا در کوبا می گذرد و ماجرای دوست او برتا در نیویورک . اما ماجرای پدر خوان و ازدواج های اوست که داستان اصلی کتاب است .
ماریاس کتاب را به گونه ای غافل کننده و غیر منتظره شروع می کند ، اما در ادامه داستان ، جملات و تک گویی های طولانی خوان ریتم داستان را کُند کرده و از شتاب آن کاسته است .
داستان کتاب در مادرید ، نیویورک و هاوانا می گذرد ، از آن جایی که زمانی ساکن مادرید بوده ام خواندن کتابی درباره محیط و فضای این شهر می توانست داستان را دست کم برای من جذاب تر کند ، اما چون سرگردانی های خوان بیشتر در نیویورک بوده از این رو نویسنده بیشتر نیویورک را توصیف کرده تا مادرید را .
با جست و جویی کوتاه در اینترنت ، می توان پی برد که کتاب قلبی به این سپیدی به شدت تحسین شده و عموما آنرا به عنوانی شاهکاری کمتر شناخته شده دانسته اند . شاید کتاب برای کسانی که شیفته و دلبسته ادبیات اسپانیا باشند بتواند یک شاهکار باشد اما احتمالا برای یک خواننده عادی یک داستان معمولی باشد که اندکی پس از خواندن به آسانی فراموش می شود .