داستانی که شخصیتهاش بیناماند و با وجود اینکه سیاه بود و تک تک پاراگرافهاش دلهرهی عجیبی منقل میکرد برام لذتبخش بود. خیلی هنر میخواد که در صفحههداستانی که شخصیتهاش بیناماند و با وجود اینکه سیاه بود و تک تک پاراگرافهاش دلهرهی عجیبی منقل میکرد برام لذتبخش بود. خیلی هنر میخواد که در صفحههای محدود فضا بسازی و جوری بنویسی که خواننده با کاراکتری که هویتش چندان مشخص نیست همگام شه. همه چی خیلی عجیب بود. قلم نویسنده واقعا گیرا بود. هرگز فضای این کتاب رو فراموش نمیکنم. و پایانش... چه پایانی داشت. از دست ندید این رمان رو....more
دو داستان نسبتا خوب داشت. یکی داستانی که عنوان کتاب هم هست و اون یکی هم داستانی که درباره آتش سوزی بود. در کل از وقتی که براش گذاشتم پشیمونم. ترجمه رودو داستان نسبتا خوب داشت. یکی داستانی که عنوان کتاب هم هست و اون یکی هم داستانی که درباره آتش سوزی بود. در کل از وقتی که براش گذاشتم پشیمونم. ترجمه رو اصلا دوست نداشتم...more
باور کنید اگه یه ایرانی نوشته بود نه تنها روی هیچ جایزه ای رو نمیدید که تا کلی هم میکوبیدنش. نمیدونم متن اصلی چطور بوده اما نوشتارش واقعا جذابیت نداشتباور کنید اگه یه ایرانی نوشته بود نه تنها روی هیچ جایزه ای رو نمیدید که تا کلی هم میکوبیدنش. نمیدونم متن اصلی چطور بوده اما نوشتارش واقعا جذابیت نداشت و ذهن رو درگیر نمیکرد....more
من خیلی با فیلم و کتاب گریه نمیکنم. در حین خوندن این کتاب هم اشک نریختم، حتی وقتی اواخرش اون اتفاق غمناک افتاد. اما وقتی کتاب رو بستم، رفتم تو آشپزخومن خیلی با فیلم و کتاب گریه نمیکنم. در حین خوندن این کتاب هم اشک نریختم، حتی وقتی اواخرش اون اتفاق غمناک افتاد. اما وقتی کتاب رو بستم، رفتم تو آشپزخونه و یهو درحالی که داشتم برای خودم چای میریختم اشکهام سرازیر شد. نمیدونم دلیلش چی بود. انگار یه اتفاقی تو وجودم افتاد که خودم نفهمیدم. چهار زن، دو مادر…. دنیایی که مادرها مادری نمیکنند، خانواده دیگه معنای چندانی نداره، فقیرها راه گریزی ندارند، ثروتمندها فرار میکنند. آدمها به هم رحم نمیکنند. راوی بینام داستان، که میتونیم هر کدوم از ما باشیم، نه تنها در معرض دشمنی به اسم باد سرخه، بلکه انسانهای زندگیش هم دشمنانشاند. گویی «تنهایی» هم در این کتاب حضور داره. از نویسندگی خلاقانه این کتاب خیلی لذت بردم. گاهی سردرگم میشدی مثل خود راوی و همین باعث برداشتهای متعدد میشد. استفاده بهینه از استعاره رو میشه با این کتاب دید. اون جملات بین فصلها، اون جملات...
کجایی؟ یه جای دور. پس چطوری صدات رو میشنوم؟
تریاس در این کتابش با جملات آشفته اما زبانی منسجم، قصه بسیار جذابی رو خلق کرده. واقعاً از ذهن پیچیده و ذکاوت نویسنده حیرت کردم. ترجمه بینقصی داشت، اینقدر خوب که فضاهای توصیفشده رو کاملاً تصور میکردم و این کتاب، کتاب توصیفات درونی و بیرونیه فکر میکردم پشتبام از همین نویسنده عجیبترین تجربه سالم بوده، اما نه. لجن صورتی عجیبترین بود، گرچه خود زندگی بود. همین اندازه گاهی تلخ، گاهی زیبا… شاهکار از دید من یعنی همین...more